فروغی بسطامی (غزلیات)/تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام
ظاهر
تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام | منت خدای را که چه خوش آرمیدهام | |||||
روی تظلم من و خاک سرای تو | دست تطاول تو و جیب دریدهام | |||||
در اشک من به چشم حقارت نظر مکن | کاین لعل را به خون جگر پروریدهام | |||||
زان پا نهادهام به سر آهوی حرم | کز تیر چشم مست تو در خون تپیدهام | |||||
گو عالمی به مهر تو از من برند دل | زیرا که من دل از همه عالم بریدهام | |||||
هر موی من شکسته شد از بار خستگی | از بس به سنگلاخ محبت دویدهام | |||||
آن بقاست زهر فنا در مذاق من | تا شربت فراق بتان را چشیدهام | |||||
کیفیت شراب لبت را ز من مپرس | کاین نشه را شنیدهام اما ندیدهام | |||||
گر بر ندارم از سر زلف تو دست شوق | عیبم مکن که تازه به دولت رسیدهام | |||||
آهی کشم به یاد بناگوش او ز دل | هر نیمه شب که طالب صبح دمیدهام | |||||
افتادم از زبان که به دادم رسید دوست | رنجی کشیدهام که به گنجی رسیدهام | |||||
طفلی به تیر غمزه دلم را به خون کشید | کز تیر وی کمان فلک را کشیدهام | |||||
تا گوش من شنیده فروغی نوای عشق | باور مکن که پند کسی را شنیدهام |