فروغی بسطامی (غزلیات)/بر صفحهی رخ از خط مشکین رقم مزن
ظاهر
بر صفحهی رخ از خط مشکین رقم مزن | بر نامهی حیات محبان قلم مزن | |||||
تیغ عتاب بر سر اهل وفا مکش | تیر هلاک بر دل صید حرم مزن | |||||
افتادگان بند تو جایی نمیروند | مرغان بال بسته به سنگ ستم مزن | |||||
زلفی که جایگاه دخل خلق عالم است | بر یکدگر میفکن و عالم به هم مزن | |||||
رنگی نماند پیش رخت هیچ باغ را | برقع بپوش و طعنه به باغ ارم مزن | |||||
گفتی که کام دیدی از آن چاک پیرهن | پیراهن دریدهی من بین و دم مزن | |||||
در جلوهگاه دوست نگاهی فزون مخواه | در کارگاه عشق دم از بیش و کم مزن | |||||
بی ترک سر ز راه ارادت نشان مجو | بی راهبر به کوی محبت قدم مزن | |||||
گر آسمان به کام تو گردد فروغیا | بر آسمان میکده جز جام جم مزن |