فروغی بسطامی (غزلیات)/بر سر آتش سوزنده نشیمن کردم
ظاهر
بر سر آتش سوزنده نشیمن کردم | معنی عشق تو را بر همه روشن کردم | |||||
کسی از دور فلک این همه اندیشه نکرد | که من از گردش آن نرگس رهزن کردم | |||||
خادم غیر شدم با همه غیرت عشق | آه کز دوستیات خدمت دشمن کردم | |||||
سنگ نالید به حال دل دیوانهی من | بس که در کوه غمش ناله و شیون کردم | |||||
یارب آویزهی گوش تو پریپیکر باد | در اشکی که من از دیده به دامن کردم | |||||
عاجزم پیش دل سخت تو من کز آهی | رخنه در خاره و سوراخ در آهن کردم | |||||
سری از چشم تو با مردم عالم گفتم | همه را زآفت دور فلک ایمن کردم | |||||
بوسهای از لب نوشین تو مقدورم شد | نوش داروی دل خسته معین کردم | |||||
اثر از دیر و حرم ندیدم هر چند | طلب وصل تو از شیخ و برهمن کردم | |||||
گر پرم بشکنی از سنگ، نخواهم برخاست | من که از سدره به بام تو نشیمن کردم | |||||
خیل اندوه به سر منزل من راه نبرد | تا فروغی به در میکده مسکن کردم |