فروغی بسطامی (غزلیات)/ای بندهی بالای تو زرین کمری چند
ظاهر
ای بندهی بالای تو زرین کمری چند | منت کش خاک قدمت تاجوری چند | |||||
سر منزل عشاق تو جا نیست که آن جا | بالای هم افتاده تنی چند و سری چند | |||||
هم از سر عشاق و هم از سینهی مشتاق | عشق از پی شمشیر تو دارد سپری چند | |||||
بر روی کسی بخت گشاید در دولت | کو منظر زیبای تو بیند نظری چند | |||||
مست آمدم از میکدهی عشق تو بیرون | تا واقف از این نکته شود بی خبری چند | |||||
تا بر غم روی تو گشادم در دل را | بر روی من از عیش گشادند دری چند | |||||
فریاد که شد از دل سنگین تو نومید | آهی که در آن بود امید اثری چند | |||||
یا تلخ مکن کام من از زهر تغافل | یا آن که بیار از لب شیرین شکری چند | |||||
اکنون که تر و خشک جهان قسمت برق است | آن به که فراهم نکنی خشک و تری چند | |||||
بیداد بتان خون مرا ریخت فروغی | افغان که شدم کشتهی بیدادگری چند |