فروغی بسطامی (غزلیات)/آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما
ظاهر
آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما | آماده شد بلای دل دردمند ما | |||||
ما مهر از آن پسر سر مویی نمیبریم | برند اگر به خنجر کین بندبند ما | |||||
تا چشم خود به دورهی ساقی گشادهایم | دور زمانه چشم ببست از گزند ما | |||||
گفتم که نوشداروی عشاق خسته چیست | گفتا تبسمی ز لب نوشخند ما | |||||
شیرین لبان به خون دل خود تپیدهاند | در صیدگاه خسرو گلگون سمند ما | |||||
تسبیح شیخ حلقهی زنار میشود | گر جلوهگر شود بت مشکین کمند ما | |||||
یا رب مباد چشم بد آن چشم مست را | کز دست برد هوش دل هوشمند ما | |||||
از چشم روزگار ستانیم داد خویش | گر دانههای خاک تو گردد سپند ما | |||||
بگشا به خنده غنچه میگون خویش را | تا مدعی خموش نشیند ز پندما | |||||
ما را پسند کرده فروغی ز بهر جود | تا شد پسند خاطر مشکل پسند ما |