عطار (غزلیات)/گنج دزدیده ز جایی پی برم
ظاهر
گنج دزدیده ز جایی پی برم | گر به کوی دلربایی پی برم | |||||
جان برافشانم چو پروانه ز شوق | گر به قرب جانفزایی پی برم | |||||
عشق دریایی است من در قعر او | غرقهام تا آشنایی پی برم | |||||
چون کسی بر آب دریا پی نبرد | من چه سان نه سر نه پایی پی برم | |||||
چرخ چندین گشت و بر جای خوداست | من چگونه ره به جایی پی برم | |||||
راضیم گر من درین راه عظیم | تا ابد بر یک درایی پی برم | |||||
سر دراندازم ز شادی همچو نون | گر به میم مرحبایی پی برم | |||||
نیست ممکن کاب حیوان قطرهای | خاصه در تاریکنایی پی برم | |||||
چون مجاز افتادهام نادر بود | کز حقیقت ماجرایی پی برم | |||||
میروم گمراه نه دین و نه دل | تا نسیم رهنمایی پی برم | |||||
چون نهان است آنکه صد بارم بکشت | از کجا من خونبهایی پی برم | |||||
پست میرم عاقبت در چاه بعد | گرچه هر دم ماورایی پی برم | |||||
چون ندارد منتها پیشان عشق | پس چگونه منتهایی پی برم | |||||
چون بقای این جهان عین فناست | بود که زان عالم بقایی پی برم | |||||
ور ز پیشانم بقایی روی نیست | بو که در پایان فنایی پی برم | |||||
مصر جامع پی نبردی ای فرید | خوشدلم گر روستایی پی برم |