عطار (غزلیات)/گر از همه عاشقان وفا دیدی
ظاهر
گر از همه عاشقان وفا دیدی | چون من به وفای خود که را دیدی | |||||
دانی تو که جز وفا ندیدی خود | در جملهی عمر تا مرا دیدی | |||||
من از تو به جان خود جفا دیدم | تو از من خسته دل وفا دیدی | |||||
این است جفا که زود بگذشتی | از بی رویی چو روی ما دیدی | |||||
برگشتی تو ز بی دلی هر دم | این مصلحت آخر از کجا دیدی | |||||
میبگذری و روی تو از پیشم | ما را تو به راه آسیا دیدی | |||||
بیگانه مباش چون دو چشمم را | از خون جگر در آشنا دیدی | |||||
تا روی چو آفتاب بنمودی | بس دل که چو ذره در هوا دیدی | |||||
عطار ز دست رفت و تو با او | دیدی که چه کردی و چها دیدی |