عطار (غزلیات)/کم شدن در کم شدن دین من است
ظاهر
کم شدن در کم شدن دین من است | نیستی در هستی آیین من است | |||||
حال من خود در نمیآید به نطق | شرح حالم اشک خونین من است | |||||
کار من با خلق آمد پشت و روی | کافرین خلق نفرین من است | |||||
تا پیاده میروم در کوی دوست | سبز خنگ چرخ در زین من است | |||||
از درش گردی که آرد باد صبح | سرمهی چشم جهانبین من است | |||||
چون به یک دم صد جهان از پس کنم | بنگرم گام نخستین من است | |||||
من چرا گرد جهان گردم چو دوست | در میان جان شیرین من است | |||||
ماهرویا عشق تو گر کافری است | این چنین صد کافری دین من است | |||||
گر بسوزم زآتش عشقت رواست | کتش عشق تو تسکین من است | |||||
تا دل عطار خونین شد ز عشق | خاک بستر خشت بالین من است |