عطار (غزلیات)/کار بر خود سخت مشکل کردهام
ظاهر
کار بر خود سخت مشکل کردهام | زانکه استعداد باطل کردهام | |||||
چون به مقصد ره برم چون در سفر | در هوای خویش منزل کردهام | |||||
راه خون آلوده میبینم همه | کین سفر چون مرغ بسمل کردهام | |||||
گر گلآلود آورم پایم رواست | کز سرشکم خاک ره گل کردهام | |||||
راه بر من هر زمان مشکلتر است | زانکه عزم راه مشکل کردهام | |||||
عیش شیرینم برای لذتی | تلختر از زهر قاتل کردهام | |||||
روی جان با نفس کم بینم از آنک | روح ناقص نفس کامل کردهام | |||||
حاصل عمرم همه بی حاصلی است | آه از این حاصل که حاصل کردهام | |||||
قصهی جانم چو کس مینشنود | غصهی بسیار در دل کردهام | |||||
هست دریای معانی بس عظیم | کشتی پندار حایل کردهام | |||||
سخت میترسم ازین دریای ژرف | لاجرم ره سوی ساحل کردهام | |||||
بیم من از غرقه گشتن چون بسی است | خویش را مشغول شاغل کردهام | |||||
چون نمییارم شدن مطلق به خویش | خویشتن را در سلاسل کردهام | |||||
بر امید غرقه گشتن چون فرید | روی سوی بحر هایل کردهام |