عطار (غزلیات)/کاری است قوی ز خود بریدن

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(کاری است قوی ز خود بریدن)
  کاری است قوی ز خود بریدن خود را به فنای محض دیدن  
  مانند قلم زبان بریده بر لوح فنا به سر دویدن  
  صد تنگ شکر چشیده هر دم پس کرده سال از چشیدن  
  این راز شگرف پی ببردن وانگاه ز خویش پی بریدن  
  صد توبه به یک نفس شکستن صد پرده به یک زمان دریدن  
  در میکده دست بر گشادن با ساقی روح می کشیدن  
  در پرتو دوست همچو شمعی در خود به رسیدن و رسیدن  
  بی خویش شدن ز هستی خویش در هستی او بیارمیدن  
  همچون عطار عشق او را بر هستی خویشتن گزیدن