عطار (غزلیات)/چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد
ظاهر
چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد | مرا ز خواب برانگیخت و با شراب درآمد | |||||
به صد شتاب برون رفت عقل جامه به دندان | چو دید دیده که آن بت به صد شتاب درآمد | |||||
چو زلف او دل پر تاب من ببرد به غارت | ز زلف او به دل من هزار تاب درآمد | |||||
خراب گشتم و بیخود اگر چه باده نخوردم | چو ترک من ز سر بیخودی خراب درآمد | |||||
نهاد شمع و شرابی که شیشه شعله زد از وی | چو باد خورد چو آتش به کار آب درآمد | |||||
شراب و شاهد و شمع من و ز گوشهی مجلس | همی نسیم گل و نور ماهتاب درآمد | |||||
شکست توبهی سنگینم آبگینه چنان خوش | کزان خوشی به دل من صد اضطراب درآمد | |||||
چو توبهی من بی دل شکستی ای بت دلبر | نمک بده ز لبت کز دلم کباب درآمد | |||||
بیار باده و زلفت گره مزن به ستیزه | که فتنه از گره زلف تو ز خواب درآمد | |||||
شراب نوش که از سرخی رخ چو گل تو | هزار زردی خجلت به آفتاب درآمد | |||||
که مینماید عطار را رهی که گریزد | که همچو سیل ز هر سو نبید ناب درآمد |