عطار (غزلیات)/چون کشته شدم هزار باره
ظاهر
چون کشته شدم هزار باره | بر من به چه میکشی کناره | |||||
از کشتن کشتهای چه خیزد | کشته که کشد هزار باره | |||||
حاجت نبود به تیغ کشتن | در پیش رخ تو ماهپاره | |||||
خود خلق دو کون کشته گردند | هر گه که شوی تو آشکاره | |||||
زیرا که ز تیغ غمزهی تو | خونی گردد چو لعل خاره | |||||
گر بر گیری نقاب از روی | مه شق شود آفتاب پاره | |||||
ذرات دو کون دیده گردند | وایند چو ذره در نظاره | |||||
از پرتو رویت آخرالامر | هر ذره شود چو صد ستاره | |||||
از پرده چو آفتاب رویت | بر مرکب حسن شد سواره | |||||
خورشید که شاه پیشگاه است | شد پیش رخ تو پیشکاره | |||||
چون شیر عنایتت درآید | هر ذره شوند شیرخواره | |||||
طفلان زمانهی خرف را | لطف تو بس است گاهواره | |||||
کاجزای دو کون را تمام است | لطف تو چو بحر بی کناره | |||||
بیچارهی خود فرید را خوان | زیرا که ندارد از تو چاره |