عطار (غزلیات)/چون پرده ز روی ماه برگیرد
ظاهر
چون پرده ز روی ماه برگیرد | از فرق فلک کلاه برگیرد | |||||
بی روی چو ماه او دم سردم | از روی سپهر ماه برگیرد | |||||
صاحبنظری اگر دمم بیند | هر دم که زنم به آه برگیرد | |||||
در راه فتادهام به بوی آنک | چون سایه مرا ز راه برگیرد | |||||
و او خود چو مرا تباه بیند حال | سایه ز من تباه برگیرد | |||||
خطش چو به خون من سجل بندد | دو جادو را گواه برگیرد | |||||
که حکم کند بدین گواه و خط | جز آنکه دل از اله برگیرد | |||||
هرگاه که زلف او نهد جرمم | صد توبه به یک گناه برگیرد | |||||
لیکن لب عذرخواه پیش آرد | وز هم لب عذرخواه برگیرد | |||||
جادو بچهی دو چشمش آن خواهد | تا رسم گدا و شاه برگیرد | |||||
صد بالغ را ببین که چون از راه | جادو بچهی سیاه برگیرد | |||||
عقل آید و عالمی حشر سازد | وز صبر بسی سپاه برگیرد | |||||
با قلب شکسته پیش صف آید | تا پرده ز پیشگاه برگیرد | |||||
چشمش به صف مژه به یک مویش | با خیل و سپه ز راه برگیرد | |||||
گفتم اگرم دهد پناه خود | کنجی دلم از پناه برگیرد | |||||
از نقد جهان فرید را قلبی است | این قلب که گاه گاه برگیرد |