عطار (غزلیات)/چون سیمبران روی به گلزار نهادند
ظاهر
چون سیمبران روی به گلزار نهادند | گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند | |||||
تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار | نار از رخ گل در دل گلنار نهادند | |||||
در کار شدند و می چون زنگ کشیدند | پس عاشق دلسوخته را کار نهادند | |||||
تلخی ز می لعل ببردند که می را | تنگی ز لب لعل شکربار نهادند | |||||
ای ساقی گلرنگ درافکن می گلبوی | کز گل کلهی بر سر گلزار نهادند | |||||
مینوش چو شنگرف به سرخی که گل تر | طفلی است که در مهد چو زنگار نهادند | |||||
بوی جگر سوخته بشنو که چمن را | گلهای جگر سوخته در بار نهادند | |||||
زان غرقهی خون گشت تن لاله که او را | آن داغ سیه بر دل خون خوار نهادند | |||||
سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی | در سینهی او گوهر اسرار نهادند | |||||
از بر بنیارد کس و از بحر نزاید | آن در که درین خاطر عطار نهادند |