عطار (غزلیات)/چند باشم در انتظار تو من
ظاهر
چند باشم در انتظار تو من | فتنهی روی چون نگار تو من | |||||
خشکلب مانده نعل در آتش | تشنهی لعل آبدار تو من | |||||
وقت آمد که بر میان بندم | کمر از زلف مشکبار تو من | |||||
برقع از روی برفکن تا جان | پایکوبان کنم نثار تو من | |||||
گر جهان آمده است با روزی | سر نهم مست در کنار تو من | |||||
گرچه آوردهای به جان کارم | تا به جان در شدم به کار تو من | |||||
بر من از صد هزار عزت بیش | آنکه باشم ذلیل و خوار تو من | |||||
شد قرارم که چند خواهد بود | چشم بر راه بیقرار تو من | |||||
تیره شد روز من چرا نکنم | دیده روشن به روزگار تو من | |||||
ترک کار فرید از آن گفتم | تا شوم فرد و یار غار تو من |