عطار (غزلیات)/چاره نیست از توام چه چاره کنم
ظاهر
چاره نیست از توام چه چاره کنم | تا به تو از همه کناره کنم | |||||
چکنم تا همه یکی بینم | به یکی در همه نظاره کنم | |||||
آنچه زو هیچ ذره پنهان نیست | همچو خورشید آشکاره کنم | |||||
ذرهآی چون هزار عالم هست | پرده بر ذره ذره پاره کنم | |||||
تا که هر ذره را چو خورشیدی | بر براق فلک سواره کنم | |||||
صد هزاران هزار عالم را | پیش روی تو پیشکاره کنم | |||||
پس به یک یک نفس هزار جهان | تحفهی چون تو ماه پاره کنم | |||||
چون کنم قصد این سلوک شگرف | کوکب کفش از ستاره کنم | |||||
شیر دوشم هزار دریا بیش | لیک پستان ز سنگ خاره کنم | |||||
ذرههای دو کون را زان شیر | همچو اطفال شیرخواره کنم | |||||
چون کمال بلوغ ممکن نیست | چکنم گور گاهواره کنم | |||||
ای عجب چون بسازم این همه کار | هیچ باشد همه چه چاره کنم | |||||
عاقبت چون فلک فرو ریزم | این روش گر هزار باره کنم | |||||
همه چون چرخ گرد خود گردم | گرچه خورشید پشتواره کنم | |||||
نرهم از دو کون یک سر موی | مگر از خویشتن گذاره کنم | |||||
چون ز معشوق محو گشت فرید | تا کیش مرغ عشق باره کنم |