عطار (غزلیات)/هزاران جان سزد در هر زمانی
ظاهر
هزاران جان سزد در هر زمانی | نثار روی چون تو دلستانی | |||||
توان کردن هزاران جان به یک دم | فدای روی تو چه جای جانی | |||||
نثار تو کنم منت پذیرم | اگر جانم بود هر دم جهانی | |||||
بجز عشقت ندارم کیش و دینی | بجز کویت ندارم خان و مانی | |||||
نیارم داد شرح ذوق عشقت | اگر هر موی من گردد زبانی | |||||
اگر هر دو جهان بر من بشورند | ز شور عشق کم نکنم زمانی | |||||
مرا جانا از آن خویشتن خوان | توانی دید خود را تا توانی | |||||
تو سلطانی اگر محرم نیم من | قبولم کن به جای پاسپانی | |||||
چه میگویم چه مرد این حدیثم | خطار رفت این سخن یارب امانی | |||||
اگر صد بار خواهم کوفت این در | نخواهد گفت کس کامد فلانی | |||||
نشان کی ماند از عطار در عشق | چو میجوید نشان از بی نشانی |