عطار (غزلیات)/هر که را ذرهای ازین سوز است
ظاهر
هر که را ذرهای ازین سوز است | دی و فرداش نقد امروز است | |||||
هست مرد حقیقت ابنالوقت | لاجرم بر دو کون پیروز است | |||||
چون همه چیز نیست جز یک چیز | پس بسی سال و ماه یک روز است | |||||
صد هزاران هزار قرن گذشت | لیک در اصل جمله یک سوز است | |||||
چون پی یار شد چنان سوزی | شب و روزش چو عید و نوروز است | |||||
ذرهای سوز اصل میبینم | که همه کون را جگر دوز است | |||||
نیست آن سوز از کسی دیگر | بل همان سوز آتشافروز است | |||||
سوز معشوق در پس پرده | عاشقان را دلیلآموز است | |||||
هرکه او شاهباز این سر نیست | زین طریقت جهنده چون یوز است | |||||
تو اگر مردی این سخن پی بر | که فرید آنچه گفت مرموز است |