عطار (غزلیات)/هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی
ظاهر
هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی | آتش سودای خویش در دل و جان افکنی | |||||
جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن | گه به خروش آوری گه به فغان افکنی | |||||
گر به سر کوی خویش پردهی عشاق را | گل کنی از خاک و خون کار به جان افکنی | |||||
گر بگشایی ز بند گوهر دریای عشق | بی دل و جان صد هزار سر عیان افکنی | |||||
هر نفسی روی خویش باز بپوشی به زلف | تا دل عطار را در خفقان افکنی |