عطار (غزلیات)/هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم
ظاهر
هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم | چون ز خود نامحرمم از خویش پنهان میروم | |||||
چون حجابی مشکل آمد عقل و جان در راه او | لاجرم در کوی او بی عقل و بی جان میروم | |||||
همچو لیلی مستمندم در فراقش روز و شب | همچو مجنون گرد عالم دوست جویان میروم | |||||
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر بار او | من بدان آموختم وقت سحر زان میروم | |||||
تا بدیدم زلف چون چوگان او بر روی ماه | در خم چوگان او چون گوی گردان میروم | |||||
ماه رویا در من مسکین نگر کز عشق تو | با دلی پر خون به زیر خاک حیران میروم | |||||
ذره ذره زان شدم تا پیش خورشید رخش | همچو ذره بی سر و تن پای کوبان میروم | |||||
چون بیابانی نهد هر ساعتی در پیش من | من چنین شوریده دل سر در بیابان میروم | |||||
تا کی ای عطار از ننگ وجود تو مرا | کین زمان از ننگ تو با خاک یکسان میروم |