عطار (غزلیات)/هر زمان عشق تو در کارم کشد
ظاهر
هر زمان عشق تو در کارم کشد | وز در مسجد به خمارم کشد | |||||
چون مرا در بند بیند از خودی | در میان بند زنارم کشد | |||||
دردییی بر جان من ریزد ز درد | پس به مستی سوی بازارم کشد | |||||
گر ز من بد مستییی بیند دمی | گرد شهر اندر نگونسارم کشد | |||||
ور ز عشق او بگویم نکتهای | از سیاست بر سر دارم کشد | |||||
چون نماند از وجودم ذرهای | بار دیگر بر سر کارم کشد | |||||
گه به زحمتگاه اغیارم برد | گه به خلوتگاه اسرارم کشد | |||||
چون به غایت مست گردم زان شراب | در کشاکش پیش عطارم کشد |