عطار (غزلیات)/هرچه همه عمر همی ساختیم
ظاهر
هرچه همه عمر همی ساختیم | در ره ترسابچه درباختیم | |||||
راهب دیرش چو سپه عرضه داد | صد علم عشق برافراختیم | |||||
رقصکنان بر سر میدان شدیم | نعرهزنان بر دو جهان تاختیم | |||||
ترک فلک غاشیهی ما کشد | زانکه نه با اسب و نه با ساختیم | |||||
عشق رخش چون به سر ما رسید | سر به دل خرقه برانداختیم | |||||
سینه به شکرانهی او سوختیم | قبله ز بتخانهی او ساختیم | |||||
گرچه فشاندیم بر او دین و دل | قیمت ترسابچه نشناختیم | |||||
درد ده ای ساقی مجلس که ما | پردهی درد است که بنواختیم | |||||
نه که نه ما بابت درد توییم | زانکه ز درد تو بنگداختیم | |||||
با تو که پردازد اگر راستی است | چون همه از خویش نپرداختیم | |||||
جز سخنی بهرهی عطار نیست | زان به سخن تیغ زبان آختیم |