عطار (غزلیات)/مرکب لنگ است و راه دور است
ظاهر
مرکب لنگ است و راه دور است | دل را چکنم که ناصبور است | |||||
این راه پریدنم خیال است | وین شیوه گرفتنم غرور است | |||||
صد قرن چو باد اگر بپویم | هم باد بود که یار دور است | |||||
با این همه گر دمی برآرم | بی او همه فسق یا فجور است | |||||
دانی تو که سر کافری چیست | آن دم که همی نه در حضور است | |||||
بی او نفسی مزن که ناگاه | تیغت زند او که بس غیور است | |||||
بگذر ز رجا و خوف کینجا | چه جای خیال نار و نور است | |||||
جایی است که صد جهان اگر نیست | ور هست نه ماتم و نه سور است | |||||
مردی که بدین صفت رسیده است | دایم هم ازین صفت نفور است | |||||
همچون دریا بود که پیوست | لب خشک بماند از قصور است | |||||
این حرف ز بی نهایتی رفت | چون زین بگذشت زرق و زور است | |||||
یک ذرهگی فرید اینجا | بالای هزار خلد و حور است |