عطار (غزلیات)/ماییم ز عالم معالی
ظاهر
ماییم ز عالم معالی | رندی دو سه اندرین حوالی | |||||
در عشق دلی و نیم جانی | بر داده به باد لاابالی | |||||
بگذشته ز هستی و گرفته | چون صوفی ابنوقت حالی | |||||
در صفهی عاشقان حضرت | از برهنگی فکنده قالی | |||||
پس یافته برترین مقامی | احسنت زهی مقام عالی | |||||
ما را چه مرقع و چه اطلس | چه نیک کنی چه بد سگالی | |||||
ای زاهد کهنه درد نقد است | برخیز که گوشهای است خالی | |||||
تا نالهی عاشقان نیوشی | بر خلق ز زهد چند نالی | |||||
آن می که تو میخوری حرام است | ما می نخوریم جز حلالی | |||||
ما بر سر آتشیم پیوست | مستغرق بحر لایزالی | |||||
ما بی خوابیم و چون بود خواب | در حضرت قرب ذوالجلالی | |||||
چون خواب کند کسی که او را | از ریگ روان بود نهالی | |||||
عطار برو که دست بردی | از جملهی عالم معالی |