عطار (غزلیات)/ماییم دل بریده ز پیوند و ناز تو
ظاهر
ماییم دل بریده ز پیوند و ناز تو | کوتاه کرده قصهی زلف دراز تو | |||||
تا ترکتاز هندوی زلف تو دیدهام | زنگی دلم ز شادی بی ترکتاز تو | |||||
هرگز نساخت در ره عشاق پردهای | کان راست بود ترک کج پرده ساز تو | |||||
سر در نشیب ماندهام از غم چو مست عشق | از شوق زلف عنبری سرفراز تو | |||||
گر بود پیش قامت تو سرو در نماز | آزاد شد ز قامت تو در نماز تو | |||||
خطت که آفتاب رخت را روان بود | زان خط محقق است که شد نسخ ناز تو | |||||
نی نی که هست خط تو سرسبز طوطیی | پرورده است از شکر دلنواز تو | |||||
شهباز حسن تو چو ز خط یافت پر و بال | طوطی گرفت غاشیهی دلنواز تو | |||||
هر روز احتراز تو بیش است سوی من | از حد گذشت شوق من و احتراز تو | |||||
از بس که هست در ره سودای تو طلسم | واقف نگشت هیچکس از گنج راز تو | |||||
چون از کسی حقیقت رویت طلب کنم | چون کس نبود محرم کوی مجاز تو | |||||
سر باز زن چو شمع به گازی فرید را | گر سر دمی چو شمع بتابد ز گاز تو |