عطار (غزلیات)/لعلت از شهد و شکر نیکوتر است
ظاهر
لعلت از شهد و شکر نیکوتر است | رویت از شمس و قمر نیکوتر است | |||||
خادم زلف تو عنبر لایق است | هندوی رویت بصر نیکوتر است | |||||
حلقههای زلف سرگردانت را | سر ز پا و پا ز سر نیکوتر است | |||||
از مفرحها دل بیمار را | از لب تو گلشکر نیکوتر است | |||||
بوسهای را میدهم جانی به تو | کار با تو سر به سر نیکوتر است | |||||
رستهی دندانت در بازار حسن | استخوانی از گهر نیکوتر است | |||||
هیچ بازاری چنان رسته ندید | زانکه هریک زان دگر نیکوتر است | |||||
عارضت کازرده گردد از نظر | هر زمانی در نظر نیکوتر است | |||||
چون کسی را بر میانت دست نیست | دست با تو در کمر نیکوتر است | |||||
چون لب لعلت نمک دارد بسی | گر خورم چیزی جگر نیکوتر است | |||||
کار رویم تا به تو رو کردهام | دور از رویت ز زر نیکوتر است | |||||
گر دل عطار شد زیر و زبر | دل ز تو زیر و زبر نیکوتر است |