عطار (غزلیات)/قوت بار عشق تو مرکب جان نمیکشد
ظاهر
قوت بار عشق تو مرکب جان نمیکشد | روشنی جمال تو هر دو جهان نمیکشد | |||||
بار تو چون کشد دلم گرچه چو تیر راست شد | زانکه کمان چون تویی بازوی جان نمیکشد | |||||
کون و مکان چه میکند عاشق تو که در رهت | نعرهی عاشقان تو کون و مکان نمیکشد | |||||
نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم | زانکه نشان و نام تو نام و نشان نمیکشد | |||||
راه تو چون به سرکشم زانکه ز دوری رهت | راه تو از روندگان کس به کران نمیکشد | |||||
در ره تو به قرنها چرخ دوید و دم نزد | تا ره تو به سر نشد خود به میان نمیکشد | |||||
گشت فرید در رهت سوخته همچو پشهای | زانکه ز نور شمع تو ره به عیان نمیکشد |