عطار (غزلیات)/عشق تو پرده، صد هزار نهاد
ظاهر
عشق تو پرده، صد هزار نهاد | پرده در پرده بی شمار نهاد | |||||
پس هر پرده عالمی پر درد | گه نهان و گه آشکار نهاد | |||||
صد جهان خون و صد جهان آتش | پس هر پرده استوار نهاد | |||||
پرده بازی چنان عجایب کرد | که یکی در یکی هزار نهاد | |||||
پردهی دل به یک زمان بگرفت | پرده بر روی اختیار نهاد | |||||
کرد با دل ز جور آنچه مپرس | جرم بر جان بی قرار نهاد | |||||
جان مضطر چو خاک راهش گشت | روی بر خاک اضطرار نهاد | |||||
شیرمرد همه جهان بودم | عشق بر دست من نگار نهاد | |||||
که بداند که دور از رویت | گل روی توام چه خار نهاد | |||||
دوش آمد خیال تو سحری | تا مرا در هزار کار نهاد | |||||
همچو لاله فکند در خونم | بر دلم داغ انتظار نهاد | |||||
سر من همچو شمع باز برید | پس بیاورد و در کنار نهاد | |||||
چون همی بازگشت از بر من | درد هجرم به یادگار نهاد | |||||
هر زمان عقبهای ز درد فراق | پیش عطار دل فگار نهاد |