عطار (غزلیات)/عشقت ایمان و جان به ما بخشد
ظاهر
عشقت ایمان و جان به ما بخشد | لیک بیعلتی عطا بخشد | |||||
نیست علت که ملک صد سلطان | در زمانی به یک گدا بخشد | |||||
گر همه طاعتی به جای آری | هر یکی را صدت جزا بخشد | |||||
لیک گنجی که قسم عشاق است | عشق بی چون و بی چرا بخشد | |||||
نیست کس را خبر که پرتو عشق | به کجا آید و کجا بخشد | |||||
ذرهای گر ز پرده در تابد | شرق تا غرب کیمیا بخشد | |||||
گر بقا بیندت فنا کندت | ور فنا بایدت بقا بخشد | |||||
هر نفس صد هزار خاک شوند | تا چنین دولتی کرا بخشد | |||||
چون ببازی تو جمله تو بر تو | گر تو بی تو شوی تو را بخشد | |||||
گر تو را چشم راه بین است بران | راه چشم تو را ضیا بخشد | |||||
وگرت چشم تیرگی دارد | راهت از گرد توتیا بخشد | |||||
همچو نی شو تهی ز دعوی و لاف | تا دمت روح را صفا بخشد | |||||
گر بسوزی ز شعله نور دهد | ور بسازی بسی نوا بخشد | |||||
گر درین ره فرید کشته شود | اولین گام خونبها بخشد |