عطار (غزلیات)/عاشقی چیست ترک جان گفتن
ظاهر
عاشقی چیست ترک جان گفتن | سر کونین بیزبان گفتن | |||||
عشق پی بردن از خودی رستن | علم پی کردن از عیان گفتن | |||||
رازهایی که در دل پر خون است | جمله از چشم خون فشان گفتن | |||||
به زبانی که اشک خونین راست | قصهی خون یکان یکان گفتن | |||||
همچو پروانه پیش آتش عشق | حال پیدای خود نهان گفتن | |||||
عاشق آن است کو چو پروانه | میتواند به ترک جان گفتن | |||||
شیر چون میگریزد از آتش | شیر پروانه را توان گفتن | |||||
راهرو تا به کی بود سخنت | برتر از هفت آسمان گفتن | |||||
کم نهای از قلم ازو آموز | ره سپرده سخن روان گفتن | |||||
کار کن زانکه بهتر است تو را | کار کردن ز کاردان گفتن | |||||
جان به جانان خود دهای عطار | چند از افسانهی جهان گفتن |