عطار (غزلیات)/عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند
ظاهر
عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند | جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند | |||||
فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب | والهی راهی شگرف و غرق بحری منکرند | |||||
هر که در عالم دویی میبیند آن از احولی است | زانکه ایشان در دو عالم جز یکی را ننگرند | |||||
گر صفتشان برگشاید پردهی صورت ز روی | از ثری تا عرش اندر زیر گامی بسپرند | |||||
آنچه میجویند بیرون از دوعالم سالکان | خویش را یابند چون این پرده از هم بردرند | |||||
هر دو عالم تخت خود بینند از روی صفت | لاجرم در یک نفس از هر دو عالم بگذرند | |||||
از ره صورت ز عالم ذرهای باشند و بس | لیکن از راه صفت عالم به چیزی نشمرند | |||||
فوق ایشان است در صورت دو عالم در نظر | لیکن ایشان در صفت از هر دو عالم برترند | |||||
عالم صغری به صورت عالم کبری به اصل | اصغرند از صورت و از راه معنی اکبرند | |||||
جمله غواصند در دریای وحدت لاجرم | گرچه بسیارند لیکن در صفت یک گوهرند | |||||
روز و شب عطار را از بهر شرح راه عشق | هم به همت دل دهند و هم به دل جان پرورند |