عطار (غزلیات)/شمع رویت ختم زیبایی بس است
ظاهر
شمع رویت ختم زیبایی بس است | عالمی پروانه سودایی بس است | |||||
چشم بر روی تو دارم از جهان | گر سوی من چشم بگشایی بس است | |||||
گرچه رویت کس سر مویی ندید | گر سر موییم بنمایی بس است | |||||
من نمیدارم ز تو درمان طمع | درد بر دردم گر افزایی بس است | |||||
تا قیامت ذرهای اندوه تو | مونس جانم به تنهایی بس است | |||||
گر توانایی ندارم در رهت | زاد راهم ناتوانایی بس است | |||||
گر ز عشقت عافیت میپرسدم | عافیت چکنم که رسوایی بس است | |||||
دوش عشقش تاختن آورد و گفت | از توام ای رند هرجایی بس است | |||||
در قلندر چند قرایی کنی | نقد جان در باز قرایی بس است | |||||
هست زنار نفاقت چار کرد | گر مسلمانی ز ترسایی بس است | |||||
ختم کن اسرار گفتن ای فرید | چون بسی گفتی ز گویایی بس است |