عطار (غزلیات)/شمع رویت ختم زیبایی بس است

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(شمع رویت ختم زیبایی بس است)
  شمع رویت ختم زیبایی بس است عالمی پروانه سودایی بس است  
  چشم بر روی تو دارم از جهان گر سوی من چشم بگشایی بس است  
  گرچه رویت کس سر مویی ندید گر سر موییم بنمایی بس است  
  من نمی‌دارم ز تو درمان طمع درد بر دردم گر افزایی بس است  
  تا قیامت ذره‌ای اندوه تو مونس جانم به تنهایی بس است  
  گر توانایی ندارم در رهت زاد راهم ناتوانایی بس است  
  گر ز عشقت عافیت می‌پرسدم عافیت چکنم که رسوایی بس است  
  دوش عشقش تاختن آورد و گفت از توام ای رند هرجایی بس است  
  در قلندر چند قرایی کنی نقد جان در باز قرایی بس است  
  هست زنار نفاقت چار کرد گر مسلمانی ز ترسایی بس است  
  ختم کن اسرار گفتن ای فرید چون بسی گفتی ز گویایی بس است