عطار (غزلیات)/ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ظاهر
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را | ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را | |||||
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن | به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را | |||||
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی | برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را | |||||
گر از پرده برون آیی و ما را روی بنمایی | بسوزی خرقهی دعوی بیابی نور معنی را | |||||
دل از ما میکند دعوی سر زلفت به صد معنی | چو دلها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را | |||||
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم | اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را | |||||
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد | نماید زینت و رونق نگارستان مانی را | |||||
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید | نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را | |||||
شود در گلخن دوزخ طلب کاری چو عطارت | اگر در روضه بنمایی به ما نور تجلی را |