عطار (غزلیات)/زهره ندارم که سلامت کنم
ظاهر
زهره ندارم که سلامت کنم | چون طمع وصل مدامت کنم | |||||
گرچه جوابم ندهی این بسم | چون شنوی تو که سلامت کنم | |||||
چون نتوانم که به گردت رسم | گرد به گرد در و بامت کنم | |||||
مرغ تو حلاج سزد من کیم | تا هوس حلقهی دامت کنم | |||||
خاک شدم تا نفس خویش را | هم نفس جرعهی جامت کنم | |||||
گر به حسامم بکشی نقد جان | پیشکش زخم حسامت کنم | |||||
نیست مرا دل وگرم صد بود | سوختهی وعدهی خامت کنم | |||||
یک شکرت خواستهام گفتهای | میطلبم باز که وامت کنم | |||||
گر چه حلال است تو را خون من | گر ندهی بوسه حرامت کنم | |||||
چون همه خوبی جهان وقف توست | گنگ شدم وصف کدامت کنم | |||||
خطبهی جانم چو به نام تو رفت | سکهی تن نیز به نامت کنم | |||||
نی که تنی نیست دو من استخوانست | پیش سگ کوی غلامت کنم | |||||
مشک جهان گر همه عطار داشت | وقف خط غالیه فامت کنم |