عطار (غزلیات)/زلف تیره بر رخ روشن نهی
ظاهر
زلف تیره بر رخ روشن نهی | سرکشان را بار بر گردن نهی | |||||
روی بنمایی چو ماه آسمان | منت روی زمین بر من نهی | |||||
تا کی از زنجیر زلف تافته | داغ گه بر جان و گه بر تن نهی | |||||
وقت نامد کز نمکدان لبت | دام من زان نرگس رهزن نهی | |||||
تا سر یک رشته یابم از تو باز | خارم از مژگان چون سوزن نهی | |||||
گر مرا در دوستی تو ز چشم | اشک ریزد نام من دشمن نهی | |||||
گفته بودی خون گری تا مهر عشق | بیرخم بر دیدهی روشن نهی | |||||
گر بگریم تر شود دامن مرا | تو مرا در عشق تر دامن نهی | |||||
بار ندهی لیک قسم عاشقان | همچو یوسف بوی پیراهن نهی | |||||
ور دهی در عمر خود بار جمال | بار غم بر جان مرد و زن نهی | |||||
وصف تو چون از فرید آید که تو | افصح آفاق را الکن نهی |