عطار (غزلیات)/رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم
ظاهر
رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم | تا صید پردهبازی گردون نیامدم | |||||
چون قطب ساکن آمدم اندر مقام فقر | هر لحظه همچو چرخ دگرگون نیامدم | |||||
بنهادهام قدم به حرمگاه فقر در | تا هرچه بود از همه بیرون نیامدم | |||||
زر همچو گل ز صره از آن ریختم به خاک | تا همچو غنچه با دل پر خون نیامدم | |||||
از اهل روزگار به معیار امتحان | کم نیستم به هیچ، گر افزون نیامدم | |||||
همچون مگس به ریزهی کس ننگریستم | هر چند چون همای همایون نیامدم | |||||
منت خدای را که اگر بود و گر نبود | در زیر بار منت هر دون نیامدم | |||||
هر بی خبر برون درست از وجود من | آخر من از عدم به شبیخون نیامدم | |||||
عطار پر به سوی فلک همچو جبرئیل | راه زمین مرو که چو قارون نیامدم |