عطار (غزلیات)/ذرهای نادیده گنج روی تو
ظاهر
ذرهای نادیده گنج روی تو | ره بزد بر ما طلسم موی تو | |||||
گشت رویم چون نگارستان ز اشک | ای نگارستان جانم روی تو | |||||
هست خورشید رخت زیر نقاب | جملهی ذرات چشماروی تو | |||||
در درون چون نافهی آهوی حسن | خون جانها مشک شد بر بوی تو | |||||
شیر گردون جامه میپوشد کبود | از سواد چشم چون آهوی تو | |||||
آسمان را چون زمین در حقه کرد | آرزوی حقهی للی تو | |||||
هندویم هندوی زلفت را به جان | گر توان شد هندوی هندوی تو | |||||
چون ز چشمت تیرباران در رسید | طاق افتادیم از ابروی تو | |||||
نی که بنمودیم صد سحر حلال | در صفات نرگس جادوی تو | |||||
خاک خواهم گشت تا بادی مرا | بو که برساند به خاک کوی تو | |||||
نی ز چون من خاک گردی از درت | گر مرا بادی رساند سوی تو | |||||
چون کند از توکسی پهلو تهی | چون همی هستند در پهلوی تو | |||||
از کمان عشق بگریز ای فرید | کین کمانی نیست بر بازوی تو |