عطار (غزلیات)/ذرهای دوستی آن دمساز
ظاهر
ذرهای دوستی آن دمساز | بهتر از صد هزار ساله نماز | |||||
ذرهای دوستی بتافت از غیب | آسمان را فکند در تک و تاز | |||||
باز خورشید را که سلطانی است | ذرهای عشق میدهد پرواز | |||||
عشق اگر نیستی سر مویی | نه حقیقت بیافتی نه مجاز | |||||
ذرهای عشق زیر پردهی دل | برگشاید هزار پردهی راز | |||||
زیر هر پرده نقد تو گردد | هر زمان صد جهان پر از اعزاز | |||||
وی عجب زیر هر جهان که بود | صد جهان عشق افتدت ز آغاز | |||||
باز در هر جهان هزار جهان | میشود کشف در نشیب و فراز | |||||
گرچه هر لحظه صد جهان یابی | خویش را ذرهای نیابی باز | |||||
چون به یکدم تو گم شدی با خویش | چون توانی شد آگه از دمساز | |||||
تا تو هستی تو را به قطع او نیست | ور نهای فارغی ز ناز و نیاز | |||||
او تو را نیست تا تو آن خودی | با تو او نیست، اینت کار دراز | |||||
گر درین راه مرد کل طلبی | هرچه داری همه بکل درباز | |||||
میشنو از فرید حرف بلند | وز بد و نیک خانه میپرداز |