عطار (غزلیات)/دل دست به کافری بر آورد

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(دل دست به کافری بر آورد)
  دل دست به کافری بر آورد وآیین قلندری بر آورد  
  قرایی و تایبی نمی‌خواست رندی و مقامری بر آورد  
  دین و ره ایزدی رها کرد کیش بت آزری بر آورد  
  در کنج نفاق سر فرو برد سالوس و سیه گری بر آورد  
  از توبه و زهد توبه‌ها کرد ممن شد و کافری بر آورد  
  تا دردی درد بی‌دلان خورد صافی شد و دلبری بر آورد  
  عطار چو بحث حال خود کرد تلبیس و مزوری بر آورد