عطار (غزلیات)/دل برای تو ز جان برخیزد
ظاهر
دل برای تو ز جان برخیزد | جان به عشقت ز جهان برخیزد | |||||
در دل هر که نشینی نفسی | ز غمت جان ز میان برخیزد | |||||
مرد درد تو درین ره آن است | کز سر سود و زیان برخیزد | |||||
گر نقاب از رخ خود باز کنی | ناله از کون و مکان برخیزد | |||||
جان ز دل نوحهکنان بنشیند | دل ز جان نعرهزنان برخیزد | |||||
ساقیا بادهی اندوه بیار | تا ز عشاق فغان برخیزد | |||||
کین تن خستهی من از می عشق | نه چنان خفت کزان برخیزد | |||||
دل عطار ز شوق تو چنان است | که زمان تا به زمان برخیزد |