عطار (غزلیات)/دلم در عشق تو جان برنتابد
ظاهر
دلم در عشق تو جان برنتابد | که دل جز عشق جانان برنتابد | |||||
چو عشقت هست دل را جان نخواهد | که یک دل بیش یک جان برنتابد | |||||
دلم در درد تو درمان نجوید | که درد عشق درمان برنتابد | |||||
مرا در عشق تو چندان حساب است | که روز حشر دیوان برنتابد | |||||
ز عشقت قصهی گفتار ما را | یقین دانم که دو جهان برنتابد | |||||
اگر با من نمیسازی مسوزم | که یک شبنم دو طوفان برنتابد | |||||
چو پروانه دلم در وصل خود سوز | که این دل دود هجران برنتابد | |||||
دل عطار بر بوی وصالت | ز هجرت یک سخن زان برنتابد |