عطار (غزلیات)/دلم بی عشق تو یک دم نماند
ظاهر
دلم بی عشق تو یک دم نماند | چه میگویم که جانم هم نماند | |||||
چو با زلفت نهم صد کار برهم | یکی چون زلف تو بر هم نماند | |||||
واگر صد توبهی محکم بیارم | ز شوق تو یکی محکم نماند | |||||
جهان عشق تو نادر جهانی است | که آنجا رسم مدح و ذم نماند | |||||
دلی کز عشق عین درد گردد | ز دردش در جهان مرهم نماند | |||||
اگر یگ ذره از اندوه نایافت | به عالم برنهی عالم نماند | |||||
کسی کو در غم عشقت فرو شد | ز دو کونش به یک جو غم نماند | |||||
مزن دم پیش کس از سر این کار | که یک همدم تو را همدم نماند | |||||
اگرچه آینه نقش تو دارد | چو با او دم زنی محرم نماند | |||||
اگر عطار بی درد تو ماند | به جان تازه به دل خرم نماند |