عطار (غزلیات)/دست می ندهد که بی تو دم زنم
ظاهر
دست می ندهد که بی تو دم زنم | بی تو دستی شاد چون برهم زنم | |||||
کو مرا در درد عشقش همدمی | تا دم درد تو با همدم زنم | |||||
نی که بی تو دم نیارم زد از آنک | گر زنم دم بی تو نامحرم زنم | |||||
از غم من چون تو خوشدل میشوی | خوش نباشد گر نفس بی غم زنم | |||||
با تو باید از دوعالم یک دمم | تا دو عالم را به یک دم کم زنم | |||||
گر ز دوری جای بانگت بشنوم | بانگ بر خیل بنی آدم زنم | |||||
گر دهد یک مژهی تو یاربم | بر سپاه جملهی عالم زنم | |||||
پیش لعلت سنگ برخواهم گرفت | تا برین فیروزهگون طارم زنم | |||||
نفی تهمت را چو جام لعل تو | پیشم آید لاف جام جم زنم | |||||
گفته بودی دم مزن از زخم من | گرچه زخمت بر جگر محکم زنم | |||||
چون گلوگیر است زخم عشق تو | من چگونه پیش زخمت دم زنم | |||||
کافرم گر پیش روی تو مرا | زخمی آید رای از مرهم زنم | |||||
میروم در عشق همبر با فرید | تا قدم بر گنبد اعظم زنم |