عطار (غزلیات)/در کنج اعتکاف دلی بردبار کو
ظاهر
در کنج اعتکاف دلی بردبار کو | بر گنج عشق جان کسی کامگار کو | |||||
اندر میان صفهنشینان خانقاه | یک صوفی محقق پرهیزگار کو | |||||
در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه | یک پیر کار دیده و یک مرد کار کو | |||||
در حلقهی سماع که دریای حالت است | بر آتش سماع دلی بیقرار کو | |||||
در رقص و در سماع ز هستی فنا شده | اندر هوای دوست دلی ذرهوار کو | |||||
خالص برای لله ازین ژنده جامگان | بی زرق و بی نفاق یکی خرقهدار کو | |||||
مردان مرد و راهنمایان روزگار | زین پیش بودهاند درین روزگار کو | |||||
در وادی محبت و صحرای معرفت | مردی تمام پاک رو و اختیار کو | |||||
اندر صف مجاهده یک تن ز سروران | بر مرکب توکل و تقوی سوار کو | |||||
سرگشته ماندهایم درین راه بی کران | وز سابقان پیشرو آخر غبار کو | |||||
عطار سوی گوهر آن بحر موج زن | جز در درون سینه تورا رهگذار کو |