عطار (غزلیات)/در سفر عشق چنان گم شدم
ظاهر
در سفر عشق چنان گم شدم | کز نظر هر دو جهان گم شدم | |||||
نام و نشانم ز دو عالم مجوی | کز ورق نام و نشان گم شدم | |||||
هیچ کسم نیز نبیند دگر | کز خطوات تن و جان گم شدم | |||||
جامهدران اشک فشان آمدم | رقصکنان نعرهزنان گم شدم | |||||
چون همه از گم شدگی آمدند | گم شدگی جستم از آن گم شدم | |||||
بار امانت چو گران بود و صعب | من سبک از بار گران گم شدم | |||||
گم شدم و گم شدم و گم شدم | خود چه شناسم که چه سان گم شدم | |||||
سایهی یک ذره چه سان گم شود | در بر خورشید چنان گم شدم | |||||
بحر شغبناک چو گشت آشکار | بر صفت قطره نهان گم شدم | |||||
قطره بدم بحر به من باز خورد | تا خبرم بد به میان گم شدم | |||||
شد همگی هستی عطار نیست | تا ز میان همگان گم شدم |