عطار (غزلیات)/در دلم افتاد آتش ساقیا
ظاهر
در دلم افتاد آتش ساقیا | ساقیا آخر کجایی هین بیا | |||||
هین بیا کز آرزوی روی تو | بر سر آتش بماندم ساقیا | |||||
بر گیاه نفس بند آب حیات | چند دارم نفس را همچون گیا | |||||
چون سگ نفسم نمکساری بیافت | پاک شد تا همچو جان شد پر ضیا | |||||
نفس رفت و جان نماند و دل بسوخت | ذرهای نه روی ماند و نه ریا | |||||
نفس ما هم رنگ جان شد گوییا | نفس چون مس بود و جان چون کیمیا | |||||
زان بمیرانند ما را تا کنند | خاک ما در چشم انجم توتیا | |||||
روز روز ماست می در جام ریز | می میجان جام جاماولیا | |||||
آسیا پر خون بران از خون چشم | چند گردی گرد خون چون آسیا | |||||
خویشتن ایثار کن عطار وار | چند گوئی لا علی و لا لیا |