عطار (غزلیات)/دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
ظاهر
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم | در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم | |||||
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم | بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم | |||||
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم | گه رقصکنان گوشهی خمار گزیدیم | |||||
کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم | دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم | |||||
بر درج دل ماست یکی قفل گران سنگ | در بند ازینیم که در بند کلیدیم | |||||
از خون رحم چون به گو خاک فتادیم | از طفل مزاجی همه انگشت مزیدیم | |||||
چون شیر ز انگشت براهیم برآمد | انگشت مزیدان چه که انگشت گزیدیم | |||||
وامروز که بالغ شدگانیم به صورت | یک پر بنماند ارچه به صد پر بپریدیم | |||||
از دست فتادیم نه دیده نه چشیده | زان باده که از جرعهی او بوی شنیدیم | |||||
چون هستی عطار درین راه حجاب است | از هستی عطار به یکبار بریدیم |