پرش به محتوا

عطار (غزلیات)/درآمد دوش دلدارم به یاری

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(درآمد دوش دلدارم به یاری)
  درآمد دوش دلدارم به یاری مرا گفتا بگو تا در چه کاری  
  حرامت باد اگر بی ما زمانی برآوردی دمی یا می برآری  
  چو با ما می‌توانی بود هر شب روا نبود که بی ما شب گذاری  
  چو با ما غمگساری می‌توان کرد چرا با دیگری غم می گساری  
  خوشی با دشمن ما در نشستی نباشد این دلیل دوستداری  
  بدان می‌داریم کز عزت خویش تو را در خاک اندازم به خواری  
  به تنهاییت بگذارم که تا تو بمانی تا ابد در بیقراری  
  چو بشنیدم ز جانان این سخن‌ها بدو گفتم که دست از جمله داری  
  ولیکن چون تو یار غمگنانی مرا از ننگ من برهان به یاری  
  که گر عطار در هستی بماند برو گریند عالمیان به زاری