عطار (غزلیات)/درآمد دوش ترک نیم مستم
ظاهر
درآمد دوش ترک نیم مستم | به ترکی برد دین و دل ز دستم | |||||
دلم برخاست دینم رفت از دست | کنون من بی دل و بی دین نشستم | |||||
چو آتش شیشهای می پیشم آورد | به شیشه توبهی سنگین شکستم | |||||
چو یک دردی به حلق من فرو رفت | من از رد و قبول خلق رستم | |||||
ز مستی خرقه بر آتش نهادم | میان گبرکان زنار بستم | |||||
چو عزم زهد کردم، کفر دیدم | به صد مستی ز کفر و زهد جستم | |||||
پس از مستی عشقم گشت معلوم | که نفس من بت و من بت پرستم | |||||
چه میپرسی مرا کز عشق چونی | همی هستم چنان کز عشق هستم | |||||
چه دانم چون نه فانیام نه باقی | چه گویم چون نه هشیارم نه مستم | |||||
چو در لاکون افتادم چو عطار | بلند کون بودم، کرد پستم |