عطار (غزلیات)/تو را در ره خراباتی خراب است
ظاهر
تو را در ره خراباتی خراب است | گر آنجا خانهای گیری صواب است | |||||
بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی | که خلق عالم و عالم سراب است | |||||
در آن خانه تو را یکسان نماید | جهانی گر پر آتش گر پر آب است | |||||
خراباتی است بیرون از دو عالم | دو عالم در بر آن همچو خواب است | |||||
ببین کز بوی درد آن خرابات | فلک را روز و شب چندین شتاب است | |||||
به آسانی نیابی سر این کار | که کاری سخن و سری تنک یاب است | |||||
به عقل این راه مسپر کاندرین راه | جهانی عقل چون خر در خلاب است | |||||
مثال تو درین کنج خرابات | مثال سایهای در آفتاب است | |||||
چگونه شرح آن گویم که جانم | ز عشق این سخن مست و خراب است | |||||
اگر پرسی ز سر این سالی | چه گویم من که خاموشی جواب است | |||||
برای جست و جوی این حقیقت | هزاران حلق در دام طناب است | |||||
ز درد این سخن پیران ره را | محاسنها به خون دل خضاب است | |||||
جوانمردان دین را زین مصیبت | جگرها تشنه و دلها کباب است | |||||
ز شرح این سخن وز خجلت خویش | دل عطار در صد اضطراب است |